ژاندارک دختری روستایی که اسم واقعیاش یوهانا (Johanna) بود. زندگی کوتاه ژاندارک در ۶ ژانویه ۱۴۱۲ آغاز و در روز ۳۰ مه ۱۴۳۱ میلادی در سن ۱۹ سالگی بهپایان رسید.
دختر نوجوانی که گفت به او الهام شده برای آزادی سرزمینش بجنگد و او هم صادقانه به انجام این وظیفه قیام کرد.
در آن هنگام فرانسه اساساً در جریان جنگهایی که بعدا به جنگهای صدساله معروف شد، در اشغال انگلستان قرار داشت. دورهای که بیم نابودی فرانسه میرفت، بویژه که ولیعهد بزدل آن کشور هم گریخته و در یکی از قلعههای نظامی دور دست پنهان شده بود.
در چنان شرایطی ژاندارک موهایش را کوتاه کرد، لباس رزمی آنچنان که مردان به هنگام جنگ بر تن میکنند، پوشید، اسلحه بهدست گرفت و آنچنان هموطنانش را برای آزادی سرزمینشان برانگیخت که در اندک مدتی به یک فرمانده برجسته و بیجانشین در میان فرانسویها و ارتش فرانسه تبدیل شد، آنهم در روزگاری که تمامی اینکارها از نظر کلیسا و جامعه و دربار نه تنها نامتعارف بلکه زشت شمرده میشد.
ژاندارک در اولین سالی که فرماندهی لشکر فرانسه را بهعهده گرفت، در «اورلئان، پاتای و تروی» بر انگلیسیها پیروز شد. قدرت این ضربه به ارتش انگلستان آنچنان بود که آنها از بسیاری شهرهای دیگر فرانسه نیز عقب نشینی کردند.
ژاندارک در سپتامبر سال ۱۴۲۹ تلاش کرد پاریس را محاصره کرده و کار آزادسازی فرانسه را تمام کند اما به علت تعلل و خیانت پادشاه فرانسه در فرستادن نیروی کمکی، شکست خورد. این همان پادشاهی بودکه سلطنت خود را، از مراسم تاجگذاری گرفته تا تاج و تختش همه را اساساً مدیون قیام و جنگندگی ژاندارک بود.
پس از آن شکست، یکسال بعد ژاندارک ناگزیر شد از «کامپی ین» دفاع کند اما درآنجا هم با کمبود نیرو و امکانات روبرو شد و سرانجام به دست اهالی «بورگاندی» اسیر شد. آنها خائنانه او را به عنوان غرامت جنگی به نیروهای انگلیسی واگذار کردند و دولت انگلستان نیز برای اینکه خون ژاندارک با آنهمه محبوبیت اجتماعی روی دست انگلیسیها نماند، او را تسلیم دادگاه کلیسای «روآن» کرد تا با اتهامهای مذهبی از قبیل ارتداد، ژاندارک را به قتل برسانند و بدین ترتیب اسطوره ژاندارک با اتهام ارتداد در قلب و ذهن مردم، درهم شکسته شود. برخی از دیگر اتهامهای ژاندارک از جمله جادوگری، بدعت گذاری، استفاده از لباس و پوشش مردانه و توهین به کلیسا به شمار میرفت.