نادژدا کروپسکایا در یک خانواده ای اشرافی که تو فقر فرو رفته بودند در 26 فوریه 1869 در سنت پترزبورگ به دنیا آمد و دیدگاه های قوی در مورد بهبود زندگی فقرا پیدا کرد. پدرش نجیب زاده و افسر ارتش امپراتوری روسیه و مادرش آموزگار بود و او هم نخست حرفه مادرش را داشت و به کارگران خواندن و نوشتن میآموخت. داشتن والدینی باتجربه و تحصیلات خوب، احتمالاً منجر به شکل گیری بسیاری از تعهدات ایدئولوژیک نادژدا شد.
نادژدا سخت به ادبیات علاقه داشت. یکی از دوستانش او را دختری قد بلند، خجالتی و ساکت توصیف کرد که قبلا اعتقادات قوی داشت. پس از مرگ پدرش، نادژدا و مادرش به عنوان منبع درآمد درس می دادند. این موضوع او را ناراحت نمی کرد زیرا او از سنین جوانی علاقه خود را به ورود به عرصه آموزش ابراز کرده بود.
کروپسکایا به عنوان یک دانشجوی فداکار و مادام العمر، شروع به شرکت در چندین گروه کرد. این گروه ها گرد هم آمدند تا موضوعات خاصی را به نفع همه مطالعه و بحث کنند. بعدها، در یکی از این محافل بود که کروپسکایا برای اولین بار با نظریه های مارکس آشنا شد. این علاقه او را به عنوان راهی بالقوه برای بهتر کردن زندگی مردمش برانگیخت. کروپسکایا مطالعه عمیقی در مورد این موضوع آغاز کرد. از آنجایی که چنین کتاب هایی توسط دولت امپراتوری روسیه ممنوع شده بود، این کار دشواری بود. در نتیجه انقلابیون این گونه کتاب ها را جمع آوری و در کتابخانه های زیرزمینی نگهداری می کردند.
او در سال 1894 با یک حقوقدان به نام ولادیمیر لنین، ملاقات کرد و همراه او به فعالیت های سیاسی در گروه های مارکسیستی پرداخت. در اوت 1896، چند ماه پس از دستگیری لنین، کروپسکایا نیز دستگیر شد. او به اتهام «اخلال علیه حکومت» به دو سال زندان محکوم شد و پس از شش ماه، اجازه گذراندن دوره خود را با لنین در سیبری دریافت کرد و به آنجا تبعید شد. آنها در زمان زندان ارتباط بسیار کمی داشتند، اما قبل از رفتن به سیبری، لنین “یادداشت محرمانه” را برای کروپسکایا نوشت که توسط مادرش تحویل داده شد. او پیشنهاد کرد که اگر به مردم بگوید نامزدش است، به او اجازه می دهند تا در سیبری به او بپیوندد. در آن زمان کروپسکایا هنوز در انتظار صدور حکم بود. کروپسکایا اجازه داشت تا لنین را همراهی کند، اما فقط با این شرط که به محض ورود او ازدواج کنند. این که آیا او به خاطر عشق ازدواج کرده است یا نه، مشخص نیست. او و لنین در طول جنگ جهانی اول در سوئیس بی طرف ماندند و پس از شکست روسیه و فروپاشی حکومت خودکامه به روسیه بازگشتند. رابطه او با لنین بیشتر حرفه ای بود تا زناشویی، اما او وفادار ماند و حتی یک بار هم به طلاق فکر نکرد.
قبل از دستگیری کروپسکایا، او پنج سال به عنوان مربی برای یک کارخانهدار کار کرد که کلاسهای عصرانه را برای کارمندانش برگزار میکرد. از نظر حقوقی، خواندن و نوشتن به حساب می آمد و به طور غیرقانونی، کلاس هایی با نفوذ انقلابی بود که برگزار می شد.
قبل از انقلاب، کتابخانه های روسیه تمایلی به حذف اعضای خاص جامعه داشتند. برخی منحصراً برای طبقات بالاتر و برخی فقط برای کارمندان یک شرکت خاص به نام اتحادیه های کارگری بودند. یافتن کتابی با ایده های جدید سخت بود و دقیقاً به همین دلیل بود که کتابخانه های زیرزمینی شروع به کار کردند. مشکل دیگر این بود که بسیاری از مردم نحوه استفاده از کتابخانه ها را نمی دانستند و حتی تعداد بیشتری از مردم بی سواد بودند. انقلاب باعث بهبود یک شبه در کتابخانه ها نشد. در واقع، برای مدتی مشکلات حتی بیشتر شد. اتحادیه های کارگری درهای خود را به روی اعضای خانواده کارمندان باز کردند، اما از باز کردن درهای خود به روی عموم خودداری کردند. کروپسکایا از کتابخانه ها بازدید کرد و شجاعانه به مسائل پرداخت. او کتابخانه ها را تشویق کرد تا با هم همکاری کنند و درهای خود را به روی عموم مردم باز کنند تا همه بتوانند از منابع آنها بهره مند شوند.
استالین همیشه در ترس از اعتراضی از سوی او زندگی می کرد. کروپسکایا بیش از حد می دانست. او تاریخ حزب را می دانست. او جایگاهی را که استالین در این تاریخ اشغال کرده بود، می دانست. تمام تاریخ نگاری جدیدی که به استالین جایگاهی درکنار لنین می بخشید، برای او چیزی غیر از انزجار و دشنام نمی توانست باشد. استالین از کروپسکایا وحشت داشت.
کروپسکایا کار خود را گامی در جهت بهبود زندگی مردمش می دانست و به همه افراد امکان دسترسی به ابزارهای آموزشی و کتابخانه ها را می داد. کروپسکایا نقش مؤثری در به رسمیت شناخته شدن روز جهانی زن در روسیه داشت. او از سال ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹ به عنوان معاون وزیر آموزش و پرورش اتحاد شوروی خدمت نمود. کروپسکایا تا بالاترین حد از یک حس مسئولیت برخوردار بود. او شخصاً به اندازۀ کافی شهامت داشت. آن چه نداشت، شهامت ذهنی بود. نادژدا کروپسکایا در ۲۷ فوریه ۱۹۳۹ در ۷۰ سالگی در مسکو پایتخت اتحاد شوروی درگذشت.